شهید آوینی: نوشته ی سوزناک یک شهید در دست خود :
نوشته ی سوزناک یک شهید در دست خود :
... اسیر شده بودیم،ما رو بردند اردوگاه العماره ؛
داخل اردوگاه تعدادی از شهدای ایرانی رو دیدم ،
معلوم بود بعد از اسارت به شهادت رسیده بودند.
جمله ای که روی دست یکی از شهدای اونجا نوشته
شده بود ،،،
با خوندنش مو به تنم راست شد !!!
روی دست آن شهید با خودکار نوشته شده بود :
" مادر ! من از تشنگی شهید شدم !..... "
" السلام علی انصار الحسین علیه السلام "
شهیدآوینی:
اگرخداوندمتاع وجودتورا خریدنی بیابد
درهرکجا که باشی
ودرهر زمان
توراباشهادت برمی گزیند...
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک
"شهید آوینی*
سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم تهران بود.
اصلا با راننده درباره مقدار کرایه
صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم
اما وسط راه که بیابان بود، دست کردم تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود…!
جیب چپ نبود… جیب پیرهنم!
نبود که نبود … گفتم حتما تو کیفمه!
اما خبری از پول نبود…
به راننده گفتم: اگر کسی رو سوار کردی و بعد از طی یک مسیری به شما گفت
که پول همراهم نیست، چیکار میکردی ؟!!
گفت: به قیافه اش نگاه می کنم!
گفتم : الان فرض کن من همان کسی باشم که این اتفاق براش افتاده…!!!
یکدفعه کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت
و گفت : به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی ، می رسونمت … .
خدای من!
من مسیر زندگی ام رو با تو طی کردم به خیال اینکه توشه ای دارم
اما الان هرچه نگاه می کنم ، می بینم هیچی ندارم، خالیه خالی ام …
فقط یک آه و افسوس که مفت عمرم از دست رفت …
خدایا ما رو می رسونی؟؟؟
یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مون میکنی؟؟؟
الهی و ربی من لی غیرک ....
حدیث قدسی :
خداوند متعال : اگر بنده گان گناهکارم میدانستند
که چقدر مشتاق توبه و بازگشت آنان هستم از شدت شوق میمردنند .
[ میزان الحکمه / ج4/ص2797 - المحجه البیضا/ ج7/ ص62]